گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

میمون و گردو

بومیان آفریقا روی تنه‌ی درخت حفره‌هایی ایجاد می‌کنند و در این حفره‌ها گردو می‌گذارند. میمون‌ها به هوای خوردن گردو، دست را داخل این حفره‌ها می‌کنند و وقتی گردو را در مشت می‌گیرند دیگر نمی‌توانند دست خود را بیرون بیاورند.

میمون همچنان جیغ می‌زند و بالا و پایین می‌پرد، اما به فکرش نمی‌رسد که برای رهایی دستش را باز کند و از دام آزاد شود و نهایتاً شکار شکارچیان می‌شود!

ما هم در زندگی این گونه هستیم! افکار غلط و آرزوهای دست نیافتنی ما، گردوهای ما هستند. اگر آنها را رها کنیم آزاد می‌شویم...

طرز ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ!

طرز ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...!

ﯾﮑﯽ، ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ‌ﭘﻮﺷﻪ...!

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ نمی‌کنه...!

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ...!

یکی دیگه به خودش نمی‌رسه...!

ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ...!

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ نمی‌گیره...!

یکی محبت نمی‌کنه...!

یکی دیگه محبت نمی‌پذیره...!

و...

اینگونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩم‌ها در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ‌ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ می‌شوند...!

پائولو کوئیلو

تفسیر داستایوفسکی از «آزادى»

آزادی براى همه ملت‌ها، سقف دارد.

سقف آزادی رابطه‌ى مستقیم با قامت فکری مردمان دارد.

با همت بلند مردمان، سقف بلند می‌شود.

در جامعه‌ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقف آزادى هم به‌همان نسبت کوتاه می‌شود.

وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدم‌های بزرگ سرشان آن‌قدر به سقف می‌خورد که حذف می‌شوند؛ اما آدم‌های کوتوله راحت جولان می‌دهند.

بعضی از آدم‌های بزرگ هم برای بقا، آن‌قدر سرشان را خم می‌کنند که کوتوله می‌شوند.

آن وقت سقف‌ها هی پایین و پایین‌تر می‌آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز می‌کنند، تا اینکه تا کمر خم می‌شوند و دیگر نمی‌توانند قد راست کنند.

آزادىِ مردم، نیز می‌شود یواشکی و زندگى‌شان می‌شود جهنم!!

تئودﻭﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻮﻓﺴﮑﯽ