گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

هدیه روز غدیر استاد شهریار

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی

بابی انت و امـّی

گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمّی

بابی انت و امّـی

تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات

علی ای قبله حاجات

گوئی آن دزد شقی، تیغ نیالوده به سمّــی

بابی انت و امّـی

گوئی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است

در این غم نگشوده است

سینه هیچ شهیـدی نخراشیـده به سُمّی

بابی انـت و امّـی

حق اگر جلوه با وجه اَتم کرده در انسان

کان نه سهل است و نه آسان

به خود حق کـه تو آن جلوه با وجه اتمـّی

بابی انت و امّـی  

منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل

کر و کور است و عزازیل

با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمّی

بابی انت و امـّی

در تولا هم اگر سهو ولایت، چه سفاهت؟

اف بر این شم فقاهت

بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی

بابی انت و امـّی

تو کم و کیف جهانی و به کمبود تو دنیا

از ثری تا بـه ثریا

شر و شور است و دگر هیچ، نه کیفی و نه کمّی

بابی انت و امّـی

آدمی، جامع جمعیت و موجود اتم است

گر به معنای اعم است

تو بهین مظهر انسان، بـه معنای اعمی

بابی انت و امـّی

چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم

پس به ذریّه آدم

جز شما مهد نبوت نبود چیز مهمّی

بابی انت و امّـی

عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم

منکرت مستحق ذم

وز تو بیگانه نیرزد نه به مدحی نه بذمّی

بابی انت و امّـی

بی تو ای شیر خدا سبحه و دستار مسلمان

شده بازیچه‌ی شیطان

این چه بوزینه که سرها همه را بسته به دمّی

بابی انت و امّـی

لشکر کفر اگر موج زند بر همه دنیا

همه طوفان همه دریا

چه کند با تو که چون صخره صمّا و اصمّی

بابی انت و امّـی

یا علی! خواهمت آن شعشعه‌ی تیغ زر افشان

هم بدو کفر سر افشان

بایدم این لمعان دیده، ندانم به چه لمّی

بابی انت و امّـی

شاعر: مرحوم استاد شهریار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد