این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
گلهها را بگذار... نالهها را بس کن...
روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی...
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است! تمام!!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت...
یا همین سال جدید! باز کم مانده به عید!
این شتاب عمر است...
من و تو باورمان نیست که نیست!
زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و چه به نام و چه به دام...
زندگی معرکهی همت ماست... زندگی میگذرد...
زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
زندگى گاه به جان است و جفایت بکند؛
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه به نان و چه به جان و چه به آن...
زندگی صحنهی بیتابی ماست... زندگی میگذرد...
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد...
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد...
زندگى گاه به ناز است و جهانت بدهد...
چه به راز و چه به ساز و چه به ناز...
زندگى لحظه بیداری ماست... زندگی میگذرد...
زندگی فرصت نیست، تجربه است؛
تا بدانیم حقیقت، نیستیم! «خاطرهایم»
شاعر: فرامز عرب عامری
شعر از دکتر فرامرز عرب عامری
دوقدم مانده که پاییز به یغما برود
شعر دکتر فرامرز عامری هست
.این شعر از جناب گلرویی نیست
لطفا اصلاح بفرمایید
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
عاشقی کردنمان دردسری بیش نبود
عشق ای کاش شبی از سر دنیا برود
میل برگشتن من بی تو به آزادی نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود
باز پایان خزان است و شبم طولانیست
چه کنم این همه غم از دل تنها برود
شب یلداشده ای عشق خودم میخواهم
از دل تنگ من آوار تو بالا برود
هر که معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود
این شعر از دکتر #فرامرز_عرب_عامری هست که به اشتباه به دیگران نسبت دادن
جناب عامری فضای مجازی خیلی کمرنگ هستند و اشعارشون توسط ادمین ها گذاشته میشه این غزل هم از کتاب تخته سنگ ایشونه که 20 سال پیش چاپ شده