گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

گاه نوشته‌های من

وب نوشت‌ها، تصاویـر و... بهزاد ناقل

غـزل

«امشب به قصه‌ی دل من گوش می‌کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی»     هـ. ا. سایه 

   

چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را

از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی

دست مرا که ساقه‌ِی سبز نوازش است

با برگ‌های مرده هم‌آغوش می‌کنی

گمراه‌تر از روح شرابی و دیده را

در شعله می‌نشانی و مدهوش می‌کنی

ای ماهی طلائی مرداب خون من

خوش باد مستیت، که مرا نوش می‌کنی

تو دره‌ی بنفش غروبی که روز را

بر سینه می‌فشاری و خاموش می‌کنی

در سایه‌ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت

او را به سایه از چه سیه پوش می‌کنی؟

فروغ فرخزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد